جنبشی که هم اکنون در ایران است هنوز در تب و تاب این قضیه که هرچه زودتر بتواند بگوید ″مرگ بر جمهوری اسلامی″ دارد می سوزد. شعار محوری ″جنبش سبز″ این است: ″نگو، مرگ بر جمهوری اسلامی″ . وجه تمایز باطنی ″جنبش سبز″ و جنبش مردم آشکاراً از همین جا پیداست. هر دو طرف ناگزیرند هر روز بیشتر باطنشان را رو کنند. وقتی باطنها رو میشود آنوقت معلوم میشود کی با کیست.
بخش عظیمی از قدرت و سیاست سرمایه و بویژه سرمایه غرب و آمریکا براین شده است که یک دورۀ دیگر به جمهوری اسلامی شانس اظهار وجود بدهند. شاید به نحو دلخواه آنها تغییری کرد. سقوط جمهوری اسلامی با دخالت مستقیم توده مردم به هیچ عنوان برای غرب و آمریکا خوشایند نیست. در بیشتر دخالت کردنهای مردم، تداوم و تعمیق رادیکالیزم تعرض مستقیمشان به حکومت، اتفاق بد و ناگوار برای نظم سرمایه دارى میتواند بیافتد. حواسشان جمع است. ولی هر اتفاقی میتواند ″مرگ بر جمهوری اسلامی″ را در ایران یک شعار محوری کند. کمونیستها مدعی و گوينده قديمى این شعار اند. بقیۀ سیاستهای منتظرالوقت اپوزيسون راست فعلاً باید پشت سیاست مسلط دولتهاى غربى برای مدتی چمباتمه بزنند. در وضعیت کنونی و اجبار سرمایه غرب برای کنار آمدن با جمهوری اسلامی ِ چند قدم فاصله دار با ″مرگ برجمهوری اسلامی″، موقعیت مناسبتری برای چپ جامعه و کمونیستها بطور اخص ایجاد کرده است. معادل ِ ″مرگ بر جمهوری اسلامی″ شعار ″مرگ بر حکومت مذهبى″ است که کل اردوى راست در مقابل آن خلع سلاح میشوند. پرچم ″مرگ بر حکومت مذهبى″ و تاکيد بر آزادى مذهب و بى مذهبى یک پرچم کمونیستها علیه اپوزيسيون اسلام زده و حاميان غربى اش است که اخيرا سبز محمدى شدند. مسئله مذهب در ایران در درجه اول ضعف بزرگ و لاعلاج سرمایه در ایران و ضعف ِ مدام سرمایه در غرب و کل سرمایۀ جهانی است. ماست خور سرمایه را راحت تر میتوان روی نقطۀ ضعفش گرفت. مگر لنین و بلشویسم و طبقه کارگر روسیه چه کار کردند؟ ماست خور سرمایه را روی نقطه ضعفش گرفتند. سرمایۀ غرب یعنی همان امپریالیسم ِ معروف، کمیتش سر ِ مذهب در ایران لنگ است. یقۀ سرمایه اسلامی را در ایران گرفتن و پایین کشیدن، یقه گیری از کل سرمایه در منطقه است. به نظر میرسد یک فرصت تاریخی در یک گوشۀ مهم از کره زمین، برای دست بالا گرفتن از سیاست غرب به کمونیستها لبخند میزند. طبقه کارگرایران آموخته تر، آزموده تر و باسوادتر و دیده و شنیده تر است. از سختی مفرط جان سالم بدر برده است. سفت کردن پیچهای تراکتورش هنوز مانده تا برسد به آب بندی.
لغو تقدس تمام شئونات مذهبی تنها از طبقۀ کارگر ِ بدون ِ نیاز به مذهب و رنج کشیده و در افتاده با سرمایۀ اسلامی ِایران ساخته است. این همان چیزی است که جنبش آزادی و خلاصی فرهنگی زن در مملکت در طلبش می سوزد. رهایی تمام و کمال از قیودات مذهب آرزوی دیرینه زن در طول تاریخ مذهب است که تمام قیودات پاتریارکی و طبقاتی را به وسیلۀ همین مذهب به زندگیش روا داشته اند. در ایران این آرزو به یک خواست و مطالبۀ اجتماعی قوی و روزمره تبدیل شده است. در تاریخ مذاهب این از موارد بی سابقه است*.
″انقلاب آتی ایران انقلابی زنانه است″ روی حساب ِ این مطالبه موجود گفته شد. یگانگی منافع بلافصل طبقه کارگر با مطالبات زنان که دارد دست به خانمان فقه و همۀ بساط اسلام میبرد، دیگر درخشان است. آثار منصور حکمت این روزها خوشبختانه به همت رفقا از هر جهت بیشتر در دسترس است. نگاه کردن به چشم واقعیت ِ مفاهیم سیاسی برای درک و دریافت بهتر و توانایی در تغییر آن به وضعیت مطلوب، کمک ارزشمندی است که مطالعه آثار منصور حکمت به انسان میکند.
یازدهم آگست ۲۰۰۹
* قانون مدنی بابل در دوهزار و پانصد سال پیش و پیش از آن در واقع قوانین فقهی کاهنان مردوکی بود و عمده ترین احکام آن مربوط به شرایط و قوانین بازار خرید و فروش دائم، مدت دار و موقتِ زن و هچنین تعیین سهم معبد و کاهنین از معامله که موفق ترین بیزینس بابل و بساطش دور تمام معابد با سر و صدا پهن بود. به درجاتی عیان تر از وضعی که دور و بر حرم امام ها و امامزاده های مملکت ایران وجود دارد. فقه شیعه اقتباس وفادارانه ای از قوانین مدنی بابل است. برنامه هایی نظیر ″ازدواج موقت″ و ″خانه های عفاف″ در حقیقت از ″طرحهای مدرن″ جمهوری اسلامی برای تمام بابِلی کردن مملکت است.